گریه نمی کنم

گریه



گریه نمی کنم نه اینکه سنگم , گریه غرورمو بهم میزنه



مرد برای هضم دلتنگیاش , گریه نمیکنه قدم میزنه



گریه نمی کنم نه اینکه خوبم , نه اینکه دردی نیست نه اینکه شادم



یه اتفاق نصفه نیمه ام که , یهو میون زندگی افتادم



یه ماجرای تلخ ناگزیرم , یه کهکشونم ولی بی ستاره



یه قهوه که هر چی شکر بریزی , بازم همون تلخی ناب و داره



اگه یکی باشه منو بفهمه , براش غرورمو بهم میزنم



گریه که سهله زیره چتر شونش , تا آخر دنیا قدم میزنم