تنها

 

در تکاپوی رفتن و ماندن دست و پا میزنم و مقصد را فراموش میکنم . مقصد در گذشته  

 یک چیز بود و اکنون چیز دیگر .مقصد در گذشته رسیدن به او بود و عشق را تجربه  

 کردن و اکنون مقصد جدایی است و فراموش کردن ....

اکنون که دیگر راه برای عاشقانه نگاشتن بسته شده ، من از چه بنویسم ؟

از دشواری راهی که برای فراق طی کرده ام بنگارم یا از دردی که از جداکردن عشق او  

از دلم بر سینه ام نشست ؟

من از هیچیک نخواهم نگاشت . نه از شیرینی وصال خواهم گفت و نه از تلخی فراق .  

دنیا را تو خود تجربه کن . شاید تو ....آن را به گونه ای دیگر بیابی.

تنها یک چیز را به خاطر بسپار .و آن اینکه : تو مسافری .مسافری که هرآن امکان  

رفتن  دارد . مسافری که هرنفسی که برمی آورد به خدا نزدیک تر می شود...