مطمئن باش ، برو …

  

ضربه ات کاری بود ، دل من سخت شکست …

 

و چه زشت به من و سادگیم خندیدی

 

به من و عشقی پاک ، که پر از یاد تو بود …

 

و به این قلب یتیم

 

که خیالم می گفت   تا ابد مال تو بود …

 

تو برو تا راحت تر

 

تکه های دل خود را آرام    سر هم بند زنم

 

نظرات 3 + ارسال نظر
farzaneh چهارشنبه 24 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 08:19 ب.ظ http://razeparvaz.blogfa.com

وقتی زندگی برات خیلی سخت شد.یادت باشه دریای آروم ناخدای قهرمان نمیسازه.
راستی خیلی منتظر تماست شدم.آخر چی شد؟!

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 25 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 03:23 ب.ظ

عزیزم غصه نخور زندگی با ماست.....اگه باختیم امروزو فردا که برجاست

غریبه پنج‌شنبه 25 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 06:59 ب.ظ

دنیا مثل یک مهمونیه.حالا که ناخواسته دعوت شدی تا میتونی زیبا برقص...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد