وای به آنانکه نام مقدس عشق را به نیرنگ و ریا آغشته می کنند

وای به آنانکه نام مقدس عشق را به نیرنگ و ریا آغشته می کنند  

  

 

در تنهایی خود, لحظه ها را برایت گریه کردم


در بی کسیم برای تو که همه کسم بودی گریه کردم


در حال خندیدن بودم که به یاد خنده های سرد و تلخت گریه کردم


در حین دویدن در کوچه های زندگی بودم که ناگاه به یاد لحظه هایی که بودی و اکنون  

 

نیستی ایستادم و آرام گریه کردم


ولی اکنون می خندم آری میخندم به تمام لحظه های بچگانه ای که به خاطرت اشک هایم  

 

را قربانی کردم

نظرات 6 + ارسال نظر
شبگرد شنبه 27 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 10:57 ق.ظ

غم آمد که نامهربانی کند برای دلم نوحه‌خوانی کند تمام غزلهای سبز مرا درون خودش بایگانی کند و ترسم از این است یک روز باد بهار دلم را خزانی کند چرا رفت و هرگز به یادش نبود از این خسته دل قدردانی کند خلاصه بگویم نمی‌بخشمش مگر عشق پادرمیانی کند .

رویا شنبه 27 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 05:17 ب.ظ http://hokm1988.blogsky.com

به رسم ادب سلام

چشات گفتن که بشکن!

من شکستم ..شک نکردم...

هزاربارمردم و می میرم و باز...ترک نکردم...شک نکردم.........

farzaneh شنبه 27 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 10:19 ب.ظ http://razeparvaz.blogfa.com

عشق آن نیست که بهم خیره شویم
عشق آنست که هر دو به یک سو نگریم.

دانا پنج‌شنبه 1 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 09:34 ب.ظ

شکست مقدمه ی پیروزیست

darya darya darya ............ دوشنبه 5 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 08:06 ب.ظ http://darya.blogsky.com

مشکلاتت را به دیگران مگو
%80 مردم نمی توانند کاری برایت کنند
و %20 بقیه هم از این که مشکل داری خوشحال می شوند

سارا شنبه 10 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 01:41 ب.ظ

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد