عشقو ببین چه می کنه!!!....

Hand-made Ivory Beaded Lily
 

در مراسم یاد بود زندگانی ٬ واقعیات گریه می کنند ٬ حقایق ماتم می گیرند ورویاها می رقصند ...

ما صدای دیگران را با گوشهایمان می شنویم ولی صدای خودمان را با گلو ... گوشهایمان را بادست می توانیم بگیریم ولی گلویمان را نمی توانیم ...

((...نقش ونگاری بافته شده برزمینه هیچ وپوچ بود٬ همچون خط سیاه مرکبی که من براین کاغذ می نگرم وصفحه ها را یکی پس ازدیگری با آن پرمی کنم ٬ با همه خط خوردگیها وپس وپیش رفتن ها ولکه ها وجاماندگیها ٬ خطی که گاهی گردیهایی را تسبیح وار،به رشته می کشد ٬ گاه نشانه های کوچکی را نقطه وار ورق میزند٬ گاهی راه رفته را بر می گردد وگاه به دو بخش می شود٬ گاه تکه های جمله ای را جمع میکند وبربستری ازبرگ یا ابر می نشاند٬ خطی که گه گاه می ایستد٬ سپس دوباره به خود می پیچد ومی دود ٬ پیش می رود وواپسین خوشه واژه ها وپندارهاورویاهارا دربرمیگیرد وبه پایان می رساند ...))

هیچ می دانی چرا چون موج
در گریز از خویشتن پیوسته می کاهم ؟
 زان که بر این پرده ی تاریک این خاموشی نزدیک
 آنچه می خواهم نمی بینم
و آنچه می بینم نمی خواهم
من بی قرار عشقم
       از جونو دل نوشتم
            خونه خراب این دل
                 این بود سرنوشتم
                      من با تو سبزه زارم
                                 بی تو در انتظارم
                                    جونـمـو قـربــو ن میدم
                                                دست تو می سپارم ....
کسی رو برای دوستی انتخاب کن که دلش آنقدر بزرگ باشه که نخوای برای
جا شدن تو دلش خودتو کوچیک کنی !
جلوی من قدم بر ندار،
شاید نتونم دنبالت بیام.
پشت سرم راه نرو،
شاید نتونم رهرو خوبی باشم.
کنارم راه بیا و دوستم باش.
((مسافر))
از عذاب جاده خسته نرسیده و رسیده
آهی از سر رسیدن نکشیده و کشیده
غم سر گردونامو با تو صادقانه گفتم
اسمی که اسم شبم بود با تو عاشقانه گفتم
با تنم زخمی اگه بود بی رمغ بود اگه پاهام
تازه تازه با تو گفتم اگه کهنه بود دردام
 
منه سرگردون ساده تو رو صادق می دونستم
این برام شکسته اما تو رو عاشق می دونستم
 
تو تموم طول جاده که افق برابرم بود
شوق تو راه توشه من اسم تو همسفرم بود
منه دل شیشه ای هر جا هر شکستن که شکستم
زیر کوه بار غصه هر نشستن که نشستم
عشق تو از خاطرم برد که نهیفمو پیاده
تو رو فریاد زدمو باز خون شدم تو رگ جاده
 
منه سرگردون ساده تو رو صادق می دونستم
این برام شکسته اما تو رو عاشق می دونستم
 
نیزه نم باد شرجی وسط دشت تابستون
تازیانه های رگبار توی چله زمستون
نتونستن نتونستن جلوی منو بگیرن
از من خسته ی خسته شوق رفتن و بگیرن
حالا که رسیدم اینجا پر غصه برا گفتن
پر نیاز تو برای آه کشیدن و شنوفتن
 
منه سرگردون ساده تو رو صادق می دونستم
این برام شکسته اما تو رو عاشق می دونستم
 
تو رو با خودم غریبه از خودم جدا می بینم
خودمو پر از ترانه تو رو بی صدا می بینم
 
منه سرگردون ساده تو رو صادق می دونستم
این برام شکسته اما تو رو عاشق می دونستم
 
اون همیشه با محبت برای من دیگه نیستی
نگو صادقی یه عشقت آخه چشمات می گه نیستی
 
آسمـان را ستـاره زیـبـا می کند
 بـاغـچـه را گـل
چـشـم را اشـک
قـلـب را عـشـق
امـا تـو هـمـه چـیـز را !!
دیگر هیچ
نظرات 3 + ارسال نظر
کهربا یکشنبه 9 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 12:23 ب.ظ

آقای گلپسر اگر واقا پسر باشی و ملتو سر کا نذاشته باشی
خیلی کارت بیست>>>>>>>>>>>>و

نوپا یکشنبه 9 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 12:56 ب.ظ http://www.taheri.blogsky.com

باسلام خدمت شما
عشق چو نم نم بارون الهی است که هر جایی بریزد نقش زمین می شود به من سر بزن

هیچکس دوشنبه 10 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 12:13 ق.ظ http://freecity.blogsky.com

سلـــــــــــام چاق !
: دی
خوبی ، خوشی، سلامتی ؟
یه حالی از ما بپرس!
یه زنگی به ما بزن ، نمیمیری !!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد